Sonntag, 15. März 2009

صد حرف ویک قدم!

صد حرف و یک قدم

اگر دلت می خواهد که امروز، روزی جدا از روزهای دیگر باشد!
اگر صبح امروز با دیدن آفتاب زیبا و روشنی که بر برف های سپید می تابد، آرزو کرده ای که آفتاب آزادی بر ایران زمین بتابد و روح تو با شادی های آن به رقص درآید!
اما امروز هم مثل هر روز، آه کشیده ای،
اگر امروز هم مثل هر روز با چشمان پٌر خشم بر اهریمن و ضحاک زمان لعنت کرده ای!
اما دلت می خواست که می توانستی فلک را سقف بشکافی و طرح نو دراندازی!
اگر می دانی که آن را نمی توانی
اما بدان که هنوز می توانی کاری کنی که خشم رژیم را برانگیزی،
اگر دلت می خواهد که تفی در صورت رژیم اندازی،
اگر امروز نیز مثل هر روز به شرف مبارزاتی علیه رژیم سربلند و یا پابندی،
ازآن نفس می کشی و به آن نیز زنده ای،
اگر احساس مسؤلیت می کنی و،
تبریکات صمیمانه و عواطف پاک و پٌرشور نثار رنجبران متحصن می نمایی و قلم های گرم درستایش آنان می زنی،
اگر برای به ثمر رسیدن رنج ها،
سلام و درود فراون برای مبارزان داری،

اگر امروز و شاید هم فردا می خواهی رژیم را خیلی عصبانی کنی،
اگر دلت می خواهد که یک سیلی در گوش رژیم بنوازی،
اگر دوست داری قدمی علیه رژیم برداری که رژیم دلش می خواهد قلم پایت را بشکند،
اگر دلت می خواهد امروز از رژیم بی پدر و مادر آخوندی که مردم و به ویژه جوانان یا زنان را به صلابه کشیده است، انتقام بگیری،
اگر می خواهی امروز کاری کنی که برای رژیم بدتر از هزار فحش رکیک باشد،
و اگر می خواهی یک قدم یا گام بلند مبارزاتی برداری،
اگر می خواهی به جای مطلب به مطالبه حق پردازی،
پس به میان متحصنین در خیابان های سرد و یخ زده و پٌر برف  .... بیا!
بیا تا در میان سرما،گرمای وجود خود را حس کنی!
بگذار که امروز جاسوسان رژیم عکس تو را به روی میز سفیررژیم آخوندی بگذارند و او عصبانی شود!
اگر دلت می خواهد امروز متحصنین را خوشحال کنی، سکه ناچیز خودت را، که لقمه نان پناهندگی است، در صندوق جمع آوری اعانات برای تحصن  بیانداز!
اگر سرمای این زمستان، سخت تو را کسل کرده است،
اگر فعالیت های روزمره تو علیه رژیم، روح مبارزاتی ات را چندان شاد نمی کند،
می توانی امروز گامی از خانه ات تا محل تحصن برداری تا حقی را اعاده کرده باشی که رژیم آخوندی را به خشم می آورد!
تا حضور شجاعانه تو، مماشات گران و معامله گران را، از لاکشان بیرون آورد!
تا حضور شجاعانه تو در میان متحصنین، قدرتمندان و ثروتمندان اروپایی را که در هراس از تروریسم یا تهدید آخوندها نمی توانند به 4 بار حکم دادگاه عدالت اروپا و.. گردن نهند، دل و جرأتی دهد تا نترسند .
آیا می دانی که همه از رژیم و تروریسمش می ترسند جز تو و جز مقاومت کنند گان و جز متحصنین؟!
آیا می دانی که رژیم نه از حرف که از عمل مشخص علیه خواسته هایش و عمل مخالفینش چه در داخل یا خارج می ترسد!؟
فراموش نکن؛ عشق و اراده تو تا به امروز سنگ های بسیاری را از سر راه تو به کناری افکنده اند،
پس به میان سختی ها، به میان سرما و رنج بیا تا دری دیگر به سوی خدای خود بگشایی!
اگر عشق چشمه ای تا دریای هستی اما تنفر و کینه ریشه ها و غده هایی چرکین و دور ریختنی هستند،
اگر هنوز دستان تو به گرمی دست مبارزان را می فشارند
اگر هنوز لبان تو دوست دارند
خشم و کین و یا عشق و امید را با سرود یا ترانه، آواز کنند
اگر شهامت ها در تو هزار بار به دارآویخته یا کشته شده اند
اگر قله ها از پیش چشم تو ناپدید شده اند
اما بدان که راه ها و گام ها هنوز ادامه دارند
و باز هم می توان گامی برداشت،
اگر در سینه خود از خنجرها شکسته ای
اما بدان مبارزه یا مقاومت
چون سینه پاک سحر است که از هوایش می توان زنده شد،
چرا نیآیی، آنجا که در یادها و در قلب ها
در میان سرما، آوایی گرم نام تو را می خواند
اگر دوست داری برلبان و برقلب ها لبخندی شیرین، با گرمای محبتت بتابانی
بیا!
بیا به میان آزادگان به میان یاران،
به میان متحصنین!
[ تقدیم به دوستانی که از من می پرسیدند: «چرا مدتی است که چیزی نمی نویسی؟» خوشبختانه مدتی در میان تحصنین بودم و بین قلم و قدم، سعی کردم عملا گامی بردارم که به آن نیاز بود و دیگر فرصت یا توانی برای قلم باقی نمی ماند. آرزو می کنم که ادامه تحصن و رنج های متحصنین به ویژه در بروکسل که در زیر بار و کار کمرشکن و رنج بسیاری هستند، با یاری شما زودتر به ثمر نشیند و مجاهدین و آزادگانی که در اشرف هستند، رسما نیز از لیست ننگین تروریستی و ناحق خارج شوند.]
با امید به فردایی که سرانجام به استقامت کنندگان، زنان و مردان و انسان های امیدوار و فداکار و زحمتکش تعلق خواهد داشت.
با درود!
ملیحه رهبری

دیماه 138712 ژانویه . 2009

Keine Kommentare: