Montag, 26. April 2010

در برابر اوین 11

نوشته: ملیحه رهبری


اشک ها ولبخندها (یازدهم)ـ

در برابراوین

قسمت یازدهم
ای قلم ها درهمه جا برای ما بنویسید. ای قدم ها درهمه جا برای ما گام بردارید. ای صداها، درهمه جا برای آزادی ما فریاد بزنید.ای عاقلان و فرزانگان گرد شمع جان ما که می سوزد، جمع شوید و ازآن مشعلی بسازید تا تاریکی اختلافات در برابرآن حقیر وپست جلوه کنند. از رنج های ما بهره برای وحدت ملی بگیرید.ـ
دلسوزان برای نجات ما راهی بیابید.ای دعاکنندگان از ما با خدای خود سخن گویید. ای آزادگان سینه های پرغیرت خود را ازیاد ما پر کنید. ما برای شما، برای ایران، برای مردم، برای عدالت، برای جامعه ای نو که درهای آن به روی همه باز باشد، از جان وهستی خود، از اشک مادران خود، از بیوه شدن زنان جوان خود، از یتیمی فرزندان خود دریغ نکردیم، دریغ است که ما را بفروشید! ظلم است چشم برزخم ها ورنج های ما بربندید. ما را به اختلافات ونفرت های تاریخی یتان نفروشید. مردگان رفتند، زندگان را دریابید. ملتی که به فریاد هم نمیرسند، چطورمی خواهند نجات یابند؟
اسفند ماه است ودرآستانه نوروز هستیم. اما باز هم هرروز وهیچ روزی نیست که دستگیری نباشد. هر روز و هیچ روزی نیست که بازجویی وشکنجه خاتمه یافته باشد. هرروز وهیچ روزی نیست که خشتی ازخانه عمریا جان زندانی سیاسی یا خانواده اش را بیرون نکشند وتا آخرین خشت به ویران کردنشان ادامه ندهند. هرروز وهیچ روزی نیست که کسی را به سلول انفرادی نفرستند، تهدید نکنند، رکیک ترین فحش ها را نثارخواهر ومادرش نکنند وبی پدر ومادرش نخوانند.هرروز وهیچ روزی نیست که اتهامی به اتهامات زندانی سیاسی نیفزایند. هرروز وهیچ روزی نیست که دست ازسر زندانی بردارند بلکه چون کودکی یتیم بی پناهش یافته و بی شرمانه به تجاوز به روح و روانش ادامه میدهند و دست از فشار آوردن برای توبه به درگاه خامنه ای یا مصاحبه تلویزیونی وبیان اعترافات دروغین بردارند.ـ
شبی نیست که زندانی یا خانواده اش بدون کابوس به خواب نرود و صبحی نیست که درآرامش چشم بگشاید وخبرتکاندهنده ای از زندانها و از بندها، سلولها، دستگیری ها وتوطیه علیه زندانیان وفریبکاری دربازجویی ها وبلاتکلیفی ها، ازاعتصاب غذا ، از احکام اعدام و یا ازقطعی شدن محکومیت ها، از احکام سنگین و15 سال وپرداخت جریمه چند میلیاردی وازشوک یا سکته یا بیهوش شدن زندانیان بیگناه نشنود.ـ
هرروزو روزی نیست که خبریا تلفنی از شرایط و وضعیت دردناک هزاران فرارکرده، ازدانشجو یا روزنامه نگار یا دختران یا پسران تحت تعقیب و فراری ودربه درشده درآنسوی مرزنشنویم. ازرفتاروحشیانه پلیس مرزی با آنها واز خطرتحویل دادن و برگرداندنشان به ایران، ازماه ها بلاتکیفی آنها به دنبال پناهندگی، از بی پولی وبیکاری و بیماری و بی جایی و ناامیدی وسرگردانی وبیکسی آنها وازاینکه.... درآنسوی مرز هم مانند این سوی مرزفریادرسی نیست!ـ
ملتی که به فریاد هم نرسند، چطورمی خواهند نجات یابند؟
ده ها هزار، صدها هزاریا ملیونها نفری که از جنبش وقیام درداخل حمایت کردند و به نجات ملتی هفتاد میلیونی(به اتحاد درون و بیرون) باوردارند، پس قادرند برنامه ای برای کمک ویاری رسانی وپشتیبانی و یا نجات آسیب دیدگان قیام داشته باشند، مگرآنچه اتفاق افتاد تلفات انسانی اش کمتر از زلزله بود؟ عده ای در زیرآوار آن فریاد می زنند وکمک می خواهند، هرکس به بهانه ای آن را نمی شنود. آیا رهبران، مسؤلان، دلسوزان، عاشقان ایران و ایرانی، نباید درحداقل های ملی ومردمی، به یکدیگر نزدیک شده و دراحترام به حقوق این قربانیان، و برای نجات آنان هرآنچه در توان خود دارند، دریغ نکنند؟ آیا احساس مسؤلیت در برابراینهمه فداکاری ... یا پیوند با این قهرمانان (درزندان یا آواره) که ماه ها در تظاهرات خیابانی ویا در اعتراضات دانشجویی مقاومت کردند وبا ازجان گذشتگی خود، تاریخ ایران را دربرابر دیده جهانیان چنان ورق زدند که هرایرانی به آن افتخارکرد، وجود دارد؟ اگرخواستن، توانستن است، پس کجایید؟ کجا هستند کمیته ها وارگان های مدد ویاری ونجات جان آسیب دیدگان، زندانیان، خانواده ها وآوارگان وپناهجویان...؟
مادرجوانی که صاحب دوفرزند است، پس ازشرکت درنماز جمعه به امامت آقای رفسنجانی درتابستان گذشته، تحت تعقیب قرارگرفت و سرانجام ناچاراز فراراز ایران به ترکیه شد. دو فرزندش را هم درایران گذاشته است و دوسال هم باید صبرکند تا به تقاضای پناهندگی اوجواب دهند. این مادر درمصاحبه وپیامش دریک برنامه تلویزیونی که به مدد ویاری پناهجویان درترکیه برخاسته است، با گریه به کودکانش پیام میداد:« دوستتان دارم واز راه دور شما را درآغوش می گیرم. اما نمیدانم کی یکدیگر را خواهیم دید!» چرا آقای رفسنجانی خاین که ازثروت این ملت چهلیمن مرد ثروتمند روزگار شد، به فکرش خطورنمی کند، یک قدم انسانی برای مردم بردارد واندکی ازثروت انباشته این مردم دربانکهای خارج را برای نجات پناهجویان آواره، که ازشرکت در نماز جمعه او به خطرافتاده اند، خرج کند؟ مگربیش ازیک کفن از این همه ثروت با خود به قبرخواهد برد؟ حرف عجیبی است! نه! حضرتشان که با یک کاروان 150 نفره از نزدیکانش به عراق وزیارت عتبات و همچنین برای توطیه های پنهانی سیاسی به عراق رفته بودند، آیا نمی توانند پناهجویان ایرانی درعراق را کمک کنند که به گناه شرکت در نمازجمعه ایشان فراری شده اند؟ چه مانعی جزروبه صفتی وثروت پرستی وفاصله نوری بین او با خدا واین مردم وجود دارد!؟ چه انتظاری به خصوص از او(اپوزیسیون احمدی نژاد) می توان داشت که خامنه ای روضه خوان را ولی فقیه کرد واز بنیان گذاران این نظام مافیایی است و درآخرین زد و بند با خامنه ای هم در برابر حفظ ثروت وخانواده اش، ملت را یکبار دیگر فروخت و به دستگاه سرکوب خامنه ای و وزارت اطلاعات تحویل داد؟ مگراو مردشماره 2 نظام نبود که خمینی را به خاطرحفظ نظام، قانع و واداربه صلح باعراق کرد وجام زهرصلح را به دستش داد وخمینی نیزآن را سرکشید ومرد وجهان نفس راحتی کشید. آیا رفسنجانی نمی توانست خامنه ای را نیزبه پذیرش خواسته مردم وادار کند وجام زهر را به دستش دهد تا سرکشد و دومین امام دروغگو(دجال) هم بمیرد وراه تنفس یک ملت بازشود! شاید هم با داستان اتمی، مرگ نظام را چنان حتمی می بیند که نیازی به دادن جام زهر به دست خامنه ای مثل خمینی ندید! چرا این مرد خودپرست که ده ها جلد کتاب درباره خودش و بلاهایی که برسر این کشور آورد، نوشته است، ناتوان است که روزانه یک سطریا یک نامه اعتراضی برای دفاع از حقوق مردم یا زندانیان بنویسد؟ چرا کور وکر ولال شده است؟ به راستی او وثروتمندان وقدرتمندان دیگرمثل او، به دنبال چه چیز درانتخابات بودند؟! قدرت یا مردم! خواسته خود یا خواسته های ملت و...؟ ای تف براین قدرت پرستی و خرج کردن ملت در بازی برنده وبازنده شدن های سیاسی!ـ
آیا دردناک نیست که در زندان رجایی شهر علی صارمی که خودیک محکوم به اعدام است[به جرم شرکت در مراسم نوزدهمین سالگرد قتل عام زندانیان در سال 1367]، حالا دست به قلم بردارد وبرسر شکنجه گرخود فریاد بزند واز او بپرسد که زندانی بیگناه بهروزجاوید طهرانی چه کرده است و بنویسد:« او را به جرم آزادیخواهی[دفاع از حقوق رانندگان شرکت واحد] به زندان انداخته اید در زندان هم دست از سر او بر نداشته و پیوسته به بهانه های مختلف به اذیت و آزار او ادامه میدهید. او را به بدترین جای شکنجه گاه گوهردشت کرج یعنی بند 1 بدون در نظر گرفتن تفکیک جرایم در بین کسانی که جرمشان اعتیاد، قاچاق مواد مخدر ،قتل و اوباشگری است، منتقل کرده اید و حتی در این وضعیت هم او را راحت نگذاشته هر چند روز یکباراو را با ضرب و شتم به انفرادی می فرستید. ...شما حق کشی را مایۀ بقای خود می دانید. ما از نهادها و افراد آزادیخواه و حقوق بشری جهان در خواست می کنیم مظلومیت این آزادیخواهان را به گوش جهانیان برسانید.
علی صارمی زندان رجائی شهر 23 / 12 /1388
آیا شما آقایان بیشتر ازیک زندانی تحت شکنجه درخطرهستید؟ آیا دست وپا بسته تراز یک زندانی درآستانه اعدام هستید؟ دعوا برسر حکومت وقدرت بود یا برسرنجات ملت. وقتی یک زندانی برای نجات جان یک زندانی دیگر، فکرجان خود را نمی کند، چرا شما برای دفاع یا نجات جان زندانیان یا همبستگی با خانواده های آنان می ترسید؟ آیا این یک موضوع حقوق بشری یا سرنگونی نظام است؟ چرا دراین زمینه همبستگی ملی وجود ندارد وچرا اینهمه ترس!؟
اگربخواهید آیا نمی توانید دراین فضای خفقان گرفته با گشایش راه وپیوندهای انسانی به پا برخیزید و کاری بکنید وملت آسیب دیده در زیرآوار وزارت اطلاعات وسپاه و دستگاه سرکوب قضایی را، تنها نگذارید و آنان را بیرون بکشید وبرسرخودفروختگان فریاد بزنید! پوزه بندی را که با دادن مواجب(وجوهات دفتررهبری) به دهان مفتخوران زده اند، پاره کنید! چرا مراجعی که کارخانه لاستیک سازی وکارخانه قند وشکردارند یا آنهایی که ندارند، دربرابر نامه ای که زندانیان برای علمای قم نوشته اند، لال مانده اند وهیچ سخن حقی ازحلقومشان درنمی آید؛ تا به کی در طلسم این دجالان، خفه خون گرفتن و تا به کی خدا را به دریافت وجوهات ازدفتر خامنه ای فروختن؟! چرا درحالیکه روحانی مسؤلی چون آقای بروجردی را پس از چهارسال زندان هنوز هم شکنجه می کنند، حضرات علما درخانه های خود از ترس مرده اند. آیا پیام تکاندهنده این روحانی 60 ساله را نشنیدند که میگوید:«هیچ حکومتی با زندانیش اینکار را نمی کند که اینها با من می کنند.اما باید هزینه داد تا باطل[دجال] رسوا شود. آقای بروجردی ازشکنجه گرخود میپرسید: آیا چهارسال زندان و انفرادی کم شکنجه ای است که بازهم مرا کتک زده و شکنجه میکنید؟» وبازجو می گوید:« اینجا زندان است!»ـ
آیا تنها یک روحانی دراین کشور هفتاد میلیونی شیعه وجود دارد که به خاطر خدا وبه لرزه افتادن ارکان واصول دین یعنی (عدالت) اعتراض می کند! کجاست خدای احد وواحد وکو قبله حق وحقیقتی که بدانسو نماز می خوانید؟! تف! تف برثروتمندان وقدرتمندان روحانی و بازاری! تف برمراجعی که نه از خدای مقتدرعادل واز روزبازپرسی او که ازخامنه ای ظالم و حقه باز وازجهنم وزارت اطلاعات اومی ترسند! آیا آقایان علما نمی توانند به خاطراینهمه ظلم مانند علمای صدوپنجاه سال پیش دست به تحصن بزنند یا اینکه نگران کارخانه قند وشکرو لاستیک سازی وثروت وعزت خود هستند؟
نگاه کنید! ببینید زندانیان زندان گوهردشت چه می کشند ودرآنجا چه می گذرد وچرا هیچ اتحادی، هیچ قدرتی، هیچ وحدتی، هیچ راه وچاره ای علیه این شرایط وعلیه ابوغریب ایران نیست؟ علمایی که برای ابوغریب عراق اطلاعیه میدادید، ازترس مرده اید؟ یا در برابر خامنه ای دجال جادو شده اید؟ به خدای خودتان چه پاسخی خواهید داد آیا اعمال این حکومت منطبق با دین شما است؟
روز یکشنبه 16 اسفند ماه حوالی 08:00 صبح بیش از 40 نفر از نیروهای گارد زندان به زندانیان بی دفاع بند 1 زندان گوهردشت یورش بردند. زندانیان را با ضرب وشتم و توهین به بیرون بند منتقل کردند وآنها را چند ساعت در هوای سرد نگه داشتند به زندانیان اجازه داده نشد که لباسهای گرم خود را بپوشند.زندانیان همچنین در طی مدتی که در هوای سرد بیرون قرار داشتند امکان استفاده از سرویسهاس بهداشتی از آنها سلب شده بود. پس از ضرب و شتم و مورد توهین قرار دادن زندانیان گارد زندان به سلولهای زندانیان یورش بردند و آنها را مورد بازرسی وحشیانه خود قرار دادند و حداقل امکانات موجود زندانیان که توسط خانواده های آنها تامین شده بود و یا از فروشگاه زندان خریداری کرده بودند را با خود بردند و یا تخریب کردند.از جمله وسائلی که گارد زندان با خود بردند ،کارت تلفن،مواد غذائی،عکس خانوادگی زندانیان و موارد دیگر. این یورش که از ساعت 08:00 صبح شروع شده بود تا ساعت 12:00 ادامه داشت.یورشها به فرمان دهی حسن آخریان رئیس بند و سمیعی نژاد فرمانده گارد صورت گرفت. از طرفی دیگر محدودیتها و فشارهای علیه زندانیان بند 1 شدت گرفته است و ملاقاتهای زندانیان را به حالت تعلیق در آورده اند. دو زندانی احمد قائمی و کیومرث شکری نسبت به شدت گرفتن اقدامات سرکوبگرانه اعتراض کردند که با یورش وحشیانه و ضرب وشتم حسن آخریان،میرزائی، آقائی و افسر نگهبان شیخانی و زینالی قرار گرفتند. شرایط این بند در حال حاضر به شدت غیرقابل تحمل می باشد.
باز دراسفند ماه یورش شبانه و وحشیانه گارد زندان به بند 6گوهردشت انجام میگیرد. حمله از ساعت 24:00 شروع و تا ساعت 01:00 نیمه شب ادامه داشت.این یورش به فرماندهی فردی بنام امیریان بود. این فرد همراه با چهل نفراز مامورین سرکوبگر خود که به باتونهای برقی مجهز بودند به سلولها یورش بردند و زندانیان را که همان دستگیرشدگان در تظاهرات یا دانشجویان یا فعالین حقوق بشر هستند را مورد ضرب وشتم قرار می دادند.امیریان فرمانده گارد پس از پایان حمله وحشیانه 3 نفر از زندانیان بی دفاع را در حالی که با باتون مورد ضرب وشتم قرار می داد به زیر 8 برد و برای مدتی طولانی آنها را آماج باتونهای خود قرار داد. 3 زندانی که ضربات باتون به سر و سایر اعضای بدنشان اصابت کرده بود دچار صدماتی شده بودند.گارد زندان همچنین حداقل امکانات زندانیان که از فروشگاه زندان تهیه می کنند را ضبط و با خود می برند. ـ
نه تنها در بند ا و 6 که چند روز قبل از چهارشنبه سوری فشارها عليه زندانيان سياسی و ساير زندانيان بند ۴ زندان گوهردشت نیز شدت گرفته است. از جمله این زندانیان منصور اسانلو رئيس هيئت مديره سنديکای شرکت اتوبوس رانی واحد تهران و حومه است که باردیگر تحت شکنجه قرار گرفته است. هفته گذشته او را به بند عمومی پنج( ۵ )زندان گوهردشت کرج معروف به بند متادون منتقل کرده‌اند. فعالین حقوق بشری می‌گویند جان منصور اسانلو در خطر جدی است. همزمان، چهار نفر دیگر از زندانيان گوهردشت را تحت شکنجه های وحشيانه قرار دادند و از آنها خواسته شده که عليه منصور اسانلو اعتراف کنند که برای اجرای مراسم چهارشنبه سوری پتوها را قرار بود به آتش بکشند. درهمین زندان گوهردشت برای تحت فشار قرار دادن زندانیان، مدتها است که سرویس های بهداشتی بند 6 نشت می کند بطوری که زندانیانی که قصد استفاده از سرویسها را دارند برای جلوگیری از ریزش آب دفع شده توالت از طبقه بالاتر ناچار هستند که با پلاستکی وارد سرویسها شوند. همچنین بیش ازیک هفته است که سرویسهای بهداشتی طبقه همکف بطور کامل غیر قابل استفاده شده است و نزدیک به 300 نفر زندانی باید از سرویسهای طبقه اول که خود دارای بیش از 270 زندانی است و کلا دارای 5 عدد سرویس می باشد که 3 تای آن از دور خارج شده است استفاده کنند . زندانیان برای استفاده از سرویسها ساعتها در صف طولانی قرار می گیرند . زندانیان بارها به این شرایط غیر انسانی اعتراض کرده اند که با این جواب مواجه شده اند که اینجا زندان است و خدا را شکر کنید که چنین چیزی وجود دارد. علی حاج کاظم و معاون اجرائی او علی محمدی و رئیس بند برای تحت فشار قرار دادن زندانیان تمامی شیوه های ضدبشری را بکار می گیرند و هرگونه اعتراض زندانیان، با انتقال به سلولهای انفرادی برای شکنجه های غیر انسانی آنها مواجه می شوند.ـ
از روز 20 اسفند ماه آب نوشیدنی زندانیان بند 1،4 و بند زنان زندان گوهردشت کرج بشدت آلوده شده است بطوری که غیر قابل نوشیدن است.رنگ آب کدر لجنی و بسیار بد بو می باشد. زندانیان بی دفاع و اسیر ناچار هستند که از این آب مصرف کنند واین مسئله باعث شیوع بیماریهای مختلفی در بین زندانیان شده است. آب لوله های بند های مختلف به حدی آلوده شده است که کسانی که از آن برای استحمام استفاده می کنند، دچارعوارض مختلفی مانند قرمزشدن پوست وخارش شدید شده اند. از 3 روز گذشته همچنین آب این بندها قطع شده است و روزی 1 الی 2 ساعت آب دارند و زندانیان از داشت آب آلوده هم محروم شده اند. شکنجه و فشارها و اذیت وآزار بی پایان زندانیان سیاسی و سایر زندانیان توسط علی حاج کاظم و علی محمدی رئیس و معاون زندان ،کرمانی و فرجی رئیس و معاون حفاظت و اطلاعات زندان و توسط رئیس بندها به اجرا در آورده می شود.
وضعیت زندانیان در اوین بدتر از گوهردشت است چنانکه پدریکی از زندانیان در نامه سرگشاده ای برسرجلادان چنین چنین فریاد می زند:ـ
سی سال پیش قرار این نبود که در چنین روزی فرزندانمان را به بند بکشید و زیر ضربات مشت و لگد بازجو ببرید و پدران و مادران کهنسال گریان و نالان در پای دیوارهای لرزان اوین به نظاره نشینند، دسته دسته دانشجویان را از سر کلاس درس به سلول انفرادی ببرید و وکلای ایشان را از پشت در زندان برانید و بازجو آن کند که می خواهد. آن گوید که دیوار از شرم فرو ریزد و برای فرزندانمان که دربند وامانده اند راهی نماند جز اعتصاب غذا. و می دانید این نیست همه آنچه که هست و نباید باشد.»ـ
وضع مادران زندانی دراوین نیزدردناک تراز جوانان است، چنانکه مادران آرژانتینی درمیدان شهر برای آنان تظاهرات کرده اند تا بعد از مدتها به آنها ملاقاتی داده شده است. آیا ایران یک کشور یا یک قبرستان است؟

این گزارش وتمام گزارشات مربوط به نقض قانون ونقض حقوق زندانیان ونقض حقوق بشر، برای مراجع بین المللی وحقوق بشرارسال می شوند. چرا؟
آیا درایران شیعه هفتاد میلیونی همه مراجع وعلما و روحانیان(بیشترازیک میلیون) مرده اند که تمام ناعدالتی ها وشکایت از دست اسلام ودولت اسلامی باید به مراجع بین المللی وکمیسرعالی حقوق بشرارجاع شوند؟! خجالت آور وننگ آورنیست؟ دست کم 38894 بار نقض ثبت شده حقوق بشر توسط دولت ایران تنها در طی یازده ماه اخیرگزارش شده است و 80 جان باخته و 18 هزار بازداشت شده و هزاران پناهنده گویای کارنامه سیاه جمهوری اسلامی ایران در زمینه حقوق بشر می باشد. آقایان مراجع شما مرجع چه چیزی هستید؛گرفتن وجوهات خمس و زکات ازمردم ودادن اطلاعیه علیه وضعیت زندانها در کشور همسایه! آیا یکی از ارکان دین عدالت نیست؟ اگرهست چرا ربطی به شما ندارد وچرا صدای فریاد سی ساله ملت مسلمان ایران مساله تان نیست؟ چرا حرفی نمی زنید؟ مگرانگشتانتان را قطع می کنند که علیه ظلم بنویسید ویا به دارآویخته می شوید اگر به خاطرخدا وعدالت گامی بردارید؟ آیا سکوت شما دربرابر ظلم ، خدا را به خشم نمی آورید؟ آیا سکوت امروز شما را فردا ملت خواهد بخشید؟ چگونه بود که برای بیرون کردن شاه همه دست دردست هم گذاشتید ولی برای برای بیرون کردن کسی که صدبارظالم ترازشاه است، نه تنها وظیفه ای ندارید بلکه به دادخواهی ملت هم پاسخ نمیدهید! من یک مادرم و فرزندان ما اززندان نامه نوشته و ازشما کمک خواسته اند، به ما جواب دهید!ـ
سینا با کنجکاوی از من می پرسد:« چی می نویسی؟ بازهم شما مادران می خواهید اطلاعیه جدیدی بدهید؟» بدون آنکه سرم را بلند کنم با تکان دادن سر، به سؤال او پاسخ میدهم.» سینا با لحن اندوهناکی می گوید:« عید نزدیک است، نمی خواهی امسال خانه تکانی کنی؟ به خاطر سهیل که در زندان است، امسال عید نخواهیم داشت؟» سرم را بلند میکنم ونفس بلندی از درون سینه ام بیرون میدهم. لحظاتی به سؤال سینا فکر میکنم و بعد بدون هیچ تردیدی به اوجواب میدهم:« چرا عزیزم! مگر می شود ایرانی بود ودست از عید وخانه تکانی واستقبال از سال نو برداشت؟ مگر می توان خداپرست بود ودرحالی که خدا جهانی به وسعت کره خاکی را ازغبار زمستان می تکاند و به قدوم بهاران می آراید، عاجز از زدودن غبار زمستانی وآراستن خانه خود بود! این آداب وسنت های تاریخی با ایران وایرانی زاده شده اند وهرگزنمی میرند. تا زنده هستم، با آمدن عید، دلم را ازغم وغصه خانه تکانی می کنم وبه استقبال نوروز می روم. چرا ناامیدباشم؟ نوروز یعنی رستاخیز و قیام به زندگی. من هم همینکار را خواهم کرد. نه مرده ام و نه درطلسم آخوندی افسون مرگ شده ام.» سینا از شنیدن پاسخ من تکان می خورد. لحظاتی ساکت به من نگاه میکند و بعد لبخندی می زند ودوباره می پرسد:« فکرمیکنی که بتوانیم با سپردن وثیقه چند روز مرخصی برای سهیل بگیریم.» بی اختیارآه می کشم ومی گویم:« نمی دانم. ولی امید هست که با سپردن وثیقه به عده ای مرخصی شب عید بدهند.اما به تقاضای مااصلا جواب نداند.» سینا دوباره می پرسد:« فکرمیکنی که اوضاع واحوال فرق کرده وبرای شب عید عده ای راآزاد کنند؟» جواب میدهم:«خودت که بهتراز من خبرداری! آنها کسی را آزاد نمی کنند، تحت فشارهای ماست که هرشب تعدادی راآزاد می کنند. گاه کسانی آزاد می شوند که آدم باور نمی کند. دیشب سه نفر از مادران آزاد شدند که ما تصورش را هم نمی کردیم. جایت خالی که مردم چه استقبالی ازآنها کردند و چه صفایی کردیم وچقدر فریاد شادمانی کشیدیم. واقعا مردم وخانواده ها غیرت ازخود نشان میدهند. ازساعت پنج ونیم تا نه شب نزدیک به پانصد نفر پشت در زندان جمع شده بودند.ـ
پریشب هم همینطور بود. کلا هرزندانی که آزاد می شود و به آغوش گرم خانواده خود برمیگردد؛ لحظه غیرقابل وصفی است. باور کن، من که از خوشحالی عرش خدا را سیر میکنم. آن لحظه ای که خانواده ها می دوند و با خوشحالی دست هایشان را باز می کنند و فرزندان آزاد شده خود را در آغوش می گیرند،اشک شوق از چشم تمام مردم جاری می شود. در این مدت من صدها بار اشک شوق به چشم آورده ام و احساس کرده ام که این بچه ها مثل سهیل خود من هستند. مخصوصا با دست زدن و سوت کشیدن و با فریادهایمان، جو رعب و وحشتی را که حاکم کرده اند، می شکنیم و روحیه بالای خودمان را نشان میدهیم. در این چندماه هرشب کار ما همین بوده است. فکرش را بکن، کسانی که اعضا وفعالین حقوق بشر ودفاع از کودکان خیابانی و زنان بی پناه و زندانیان سیاسی بوده اند، الان همه در زندانند و ما شده ایم کمیته حقوق بشرآنها! سینا می گوید:«جلل الخالق!» سرم را تکان داده و می گویم:« تجربه این چند ماه به ما نشان داد که با دست خالی هم می توان، جو رعب ووحشت را شکست و با فداکاری و با اتحاد و با مقاومت و پافشاری دربرابر یک قوه قضاییه فاسد، می توان ازآنسوی دیوار اوین محکومین به مرگ را به این سوی دیوار و به سوی آزادی و زندگی بازآورد.ـ
سینا می گوید:« روزی تاریخ شما را به خاطر خواهد آورد و به فداکاری شما درود خواهد گفت که درسخت ترین شرایط که همه ترسیده بودند، با شجاعتی زیبا به نجات جان جوانان قیام کردید.» به اومی گویم« ای بابا ما که کسی نیستیم اما تاریخ درباره همه قضاوت خواهد کرد که چه کسانی با ظالمان وشکنجه گران وچه کس با مظلومان وشکنجه شده گان بودند!»ـ
ادامه دارد...
فروردین ماه برابربا آپریل
ملیحه رهبری
منبع اخبار:ـ
گزارشات فعالین حقوق بشر ودموکراسی در ایران

Keine Kommentare: